محل تبلیغات شما



صـدای مـردانه ات دلم را میلرزاند 
گوش هایم همیشه به انتظار شنیدن حرف هایت می نشیند.
دسـتان بزرگ و قوی ات 
مـرا یاد یک واژه می اندازد 
و آن هم ” امـنیت ” است.

آغـوشت همچون دریـایی پـر تلاطم است 
و مـن 
چـقدر غـرق شدن در این دریـا را دوست دارم.!  
تــو فـقط مـرد من بـمان 
و مـــن 
هـم قـول میدهم تا ابـد

بـانـوی تـمام لحظاتت باشم


دیروز دوشنبه هفتم اسفند ماه 96 همسر مهربونم بعد ۲۲ روز از پیشم رفت.۲۲ روزی که تا ابد جاودانه شد. الان که دارم اینو مینویسم از محل کارم دارم واحدیو که توش ساکن بودیم نگاه میکنم. باورم نمیشه تمام لحظات زیبا و به یادماندنی زیر این سقف تموم شد و به خاطره پیوست. همسر مهربونم امیدوارم تا ابد، همه این روزهای خوش بازم تکرار تکرار و تکرار شه. این تکرار قشنگ ترین روتین زندگی ماست. مست از بودن توام. دارم بهت لبخند میزنم و تو برام از پشت پنجره دست ت میدی و ازم عکس میگیری. آخ که چه زود میگذره.آخ که چه دلتنگتم دلارامم.

یه نکته اضافه کنم برای دوستانی که سوال میپرسن و اشتباه برداشت شده، من دانشجوم و تهرانم و همسرم اومده بود تهران بهم سر بزنه و شمال و تهران گردی داشتیم و بعد از ۲۲ روز همسرم برگشت شهرمون. ما دوتا یک روحیم در دو بدن و تا ابد در قلب همیم.


همسرم امروز شنبه بیست و هشت بهمن نود شش تهران مدرس سه صبح که بیدار شدم و برگه کنارم دیدم از عمق وجودم مثل همیشه عشقت به خودمم احساس کردم.بغض کردم.سمیرا هیچ اتفاقی تو این دنیا نمیتونه مارو جدا بکنه.قسم‌میخورم.هیچ نگران‌نباشیم.هر اتفاقی جز بیشتر کردن عشقمان و تجربه بیشتر کسب کردن کاری دیگه از دستش بر نمیاد.بخث بابام هم فقط و فقط واسه وجود خودتت مطرح کزدم که اگر حایی گفته بشه که یکی دیکه حصور داشته باشه بد میشه وگر نه من ذات تو رو میشناسم.با تمام وجودت بهت عشق میورزم و‌دوستت دارم و مشتاقانه منتطر امدنت هستم که دست و‌پایت را ببوسم دلم بیشتر از همیشه تنگت شد زود بیا که بی قرار دیدنتم.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

جامعه مهندسین تست نرم افزار